
ساعت یکو پن دقیقه، یک و پن دقیقه، یه روز ساعتو دیدم یکو پن دقیقه بود، داشتم جت می کردم، یه روز دیگه تو همین ساعت مقش می کردم، روز دیگر فیلم پورن می دیدم ، یه روز دیگه بلاگ اپ می کردم، یه روز دیگه تو فکر اون بودم، یه روز دیگه استرس فردا رو داشتم ، یه روز دیگه تفسیر خبر تازه تموم شده بود، یه روز دیگه جام ملتای اروپا بود، یه روز دیگه قصد توالت کردم، ، یه روز دیگه از صدای رعد و برق پاشدم، یه روز دیگه نسخ سیگار بودم، یه روز دیگه کتاب می خوندم، یه روز دیگه تو توهم گرفتار بود، امروزم آماده ی خواب شدم اما خوابم نمی یاد؛ ساعت یکو ده دقیقه، یروز ساعتو دیدم یکو ده دقیقه ی صبح بود ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر