۱۳۸۸ بهمن ۸, پنجشنبه

ماه


سرمو بالا گرفتم ماه درست رو فرق غ سرمو نشونه گرفته، میخواد بپره روش، روزای بی ماهو نشمردم ولی امشب فهمیدم که خیلی شب ندیده بودمش،آخرین بار که دیدمش آسمون رنگ عجیبی داشت، غم اندود بود،هوا چسبناک بود، روزهای آخر مرداد سپری میشد، فکرم اینجا بود،داشتم باهاش وداع میکردم،صدای اذان در فضا محو بود ،ترنزییشن روز با شب کلی حرف داشت، ماه غم اندود بود،امشب بالای سرمه داره میخنده،خوشحاله، براقه....

... دیگه نیست!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر