۱۳۸۸ دی ۲۶, شنبه

امپراطوری کلیسا


دوباره ظهر شد،آخوندهای شهر هر کدام قداست کلیسایشان را بر هم پیشی گرفتند، ناقوس کلیساهایشان را به صدا در آوردند تا شاید در انعکاس صدای زیبای ناقوس هایشان روحی، رنگی بر گنبد کلیسا های سردو بی روحشان بنشیند، زنگ هایی خوش صدا و متنوع، گویی در تنوع صدا، با هم رقابت می کنند ، راس ظهر ناقوس هایشان حکم فرمایی می کند و در کسری از دقیقه دوباره سکوتی سرد بر کالبد سنگی کلیسایشان مینشیند، انگار همه چی می میرد ، رنگ رنگ می بازد، مسیح فراموش می شود، سکوت فضا را پر میکند،زندگی ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر