۱۳۸۸ بهمن ۸, پنجشنبه

ماه


سرمو بالا گرفتم ماه درست رو فرق غ سرمو نشونه گرفته، میخواد بپره روش، روزای بی ماهو نشمردم ولی امشب فهمیدم که خیلی شب ندیده بودمش،آخرین بار که دیدمش آسمون رنگ عجیبی داشت، غم اندود بود،هوا چسبناک بود، روزهای آخر مرداد سپری میشد، فکرم اینجا بود،داشتم باهاش وداع میکردم،صدای اذان در فضا محو بود ،ترنزییشن روز با شب کلی حرف داشت، ماه غم اندود بود،امشب بالای سرمه داره میخنده،خوشحاله، براقه....

... دیگه نیست!

نخستین سخنرانی سالانه اوباما




سخنرانی سالانه  رئيس جمهوری آمريکا درباره وضعيت عمومی ايالات متحده در برابر نشست مشترک دو مجلس کنگره آمريکا در ساعت هشت و پنجاه و پنج دقيقه چهارشنبه به وقت واشنگتن، پنج و بيست و پنج دقيقه بامداد پنجشنبه تهران، برگزار شد. مراسم با ورود ننسی پلوسی رئيس دموکرات مجلس نمايندگان و جوزف بايدن معاون رياست جمهوری و رئيس سنا، آغاز شد.


سخنرانی سالانه رئيس جمهوری آمريکا سنتی به قدمت دويست و بيست سال است. قانون اساسی آمريکا اجباری برای سخنرانی حضوری تعيين نکرده است و ارائه  گزارش کتبی به کنگره کافی است.


جرج واشنگتن هشتم ژانويه۱۷۹۰ در نيويورک نخستين سخنرانی سالانه رئيس جمهوری در تاريخ آمريکا را ايراد کرد. جفرسون اين سنت را شکست و به گزارش کتبی برگرداند. ابراهام لينکلن در ۱۸۶۱ در ميانه جنگ داخلی نخستين سخنرانی خود را ايراد کرد و دليل آن را برده داری عنوان کرد. پس از وودرو ويلسون تمام رؤسای جمهور با حضور در برابر کنگره گزارش سالانه خود را قرائت کردند.


امشب نخستين رئيس جمهوری سياهپوست نخستين سخنرانی خود را ايراد کرد. پرزيدنت باراک اوباما تقريباً با شرايطی مشابه فرانکلين روزولت در نخستين سخنرانی حود در ۱۹۳۴ روبرو است که آمريکا در ميانه يک بحران اقتصادی گرفتار بود.


رييس جمهوری آمريکا کوشيد تشريح کند برغم خشم مردم از نرخ ده درصدی بيکاری کشور را از آستانه يک رکود بزرگ اقتصادی ديگر نجات داده است. پرزيدنت اوباما وعده داده بود نرخ بيکاری از هشت درصد بالاتر نخواهد رفت.


پرزيدنت کندی سال ۱۹۶۱ در شرايط نسبتاً مشابهی قرار داشت اما سخنانش مملو از اميد بود، سخنرانی امشب پرزيدنت اوباما نيز يک سخنرانی اميد بود.


جرج بوش سال دو هزار و دو در نخستين سخنرانی خود ايران را در ميان محور شرارت قرار داد. اما پرزيدنت اوباما خاطر نشان کرد که جمهوری اسلامی بخاطر بی اعتنايی به تعهدات خود بدون شک بيشتر با عواقب رفتار خود مواجه خواهد شد. رييس جمهوری آمريکا همچنين در رابطه با معترضان ايران گفت که ما از حقوق بشر زنانی که در خيابانهای ايران راه پيمايی ميکنند حمايـت ميکينم.


پرزيدنت اوباما در ميانه يک توفان سياسی در واشنگتن مروری بر يک سال گذشته کرد اما نگاهش به سال آتی و دهه آينده بود. احيای حزب دموکرات متحير از شکست های انتخاباتی پياپی؛ تغيير کانون توجه از بيمه درمانی به ايجاد کار و اصلاح سيستم آموزشی؛ و مقابله با کسری بودجه؛ سه محور مهم سخنرانی امشب پرزيدنت اوباما بودند.


دموکرات ها اخيراً فرمانداری نيوجرسی و ويرجينيا و کرسی با ارزش سنای ماساچوست را پس از نزديک به پنج دهه از دست دادند. پيروزی سناتور اسکات براون معادلات سياسی را در واشنگتن به هم زدو دموکرات ها را از اکثريت قاطع شصت کرسی محروم کرد و برنامه های رئيس جمهور و دموکرات ها بويژه اصلاح سيستم خدمات درمانی و بيمه درمانی را در وضعيتی نامعلوم فرو برد.


با اين وجود سخنرانی امشب پرزيدنت اوباما تأکيد بر کانون توجه به همکاری دو حزبی بود. رئيس جمهوری آمريکا جمهوريخواهان را دوباره به همکاری دو حزبی دعوت کرد.


هيلاری کلينتون وزير خارجه ی آمريکا غايب امشب بود که بنا به گزارش ها در لندن ظاهرا به توافقی با همتايانش بويژه ی روسيه بر سر تحريم ايران رسيده است.غايب بزرگ امشب در کنگره سناتور ادوارد کندی فقيد بود. فرزند او در رديف اول نشسته بود.


VOA

۱۳۸۸ بهمن ۶, سه‌شنبه

Archive Again






You're tearing me apart
Crushing me inside
You used to lift me up
Now you get me down
If I
Was to walk away
From you my love
Could I laugh again ?
If I
Walk away from you
And leave my love
Could I laugh again ?
Again, again...


You're killing me again
Am I still in your head ?
You used to light me up
Now you shut me down
If I
Was to walk away
From you my love
Could I laugh again ?
If I
Walk away from you
And leave my love
Could I laugh again ?


I'm losing you again
Like eating me inside
I used to lift you up
Now I get you down


Without your love
You're tearing me apart
With you close by
You're crushing me inside
Without your love
You're tearing me apart
Without your love
I'm dazed in madness
Can't lose this sadness
I can't lose this sadness


Can't lose this sadness


You're tearing me apart
Crushing me inside
Without your love
(you used to lift me up)
You're crushing me inside
(now you get me down)
With you close by
I'm dazed in madness
Can't lose this sadness
It's riping me apart
It's tearing me apart
It's tearing me apart
I don't know why
It's riping me apart
It's tearing me apart
It's tearing me apart
I don't know why
I don't know why
I don't know why
I don't know why
Without your love
Without your love
Without your love
Without your love
It's tearing me apart

۱۳۸۸ دی ۲۶, شنبه

امپراطوری کلیسا


دوباره ظهر شد،آخوندهای شهر هر کدام قداست کلیسایشان را بر هم پیشی گرفتند، ناقوس کلیساهایشان را به صدا در آوردند تا شاید در انعکاس صدای زیبای ناقوس هایشان روحی، رنگی بر گنبد کلیسا های سردو بی روحشان بنشیند، زنگ هایی خوش صدا و متنوع، گویی در تنوع صدا، با هم رقابت می کنند ، راس ظهر ناقوس هایشان حکم فرمایی می کند و در کسری از دقیقه دوباره سکوتی سرد بر کالبد سنگی کلیسایشان مینشیند، انگار همه چی می میرد ، رنگ رنگ می بازد، مسیح فراموش می شود، سکوت فضا را پر میکند،زندگی ادامه دارد.

۱۳۸۸ دی ۲۰, یکشنبه

وینستون


امروز بوی ماسیده ی سیگار روی لباس آن دختر عصبی چه خوش بو بود ، خاطره انگیز بود، این همون بویی بود که در دوران راهنمایی دنبالش می کردم، این همون بویی بود که به خاطرش چندین نخ سیگار کشیدم و فقط ده یا دوازده سال داشتم، مخقیانه ، در پستو، در پشت بام، در خرابه ولی هیچکدام آن بو را نمیداد، این بو برایم حس اعتماد بنفس داشت،اولین بار که این بو آن حس از حواس ششگانه ام را جلب کرد در مدرسه بودم، معلم ریاضی همیشه بعد از کشیدن سیگار ، صاحب این بو می شد، برام جالب بود، چطور بوی سیگار چنین خوش بو می شود، تا مدتها حواسم به معلم بود تا سیگارش را کشف کنم اما هیچ وقت موفق به دیدن جعبه ی سیگارش نمی شدم، این مطلب به یکی از مهمترین سوالات ذهنم تبدیل شده بود، هرکس سیگار می کشید بی اختیار مرموزانه می بوییدمش به امید کشف سیگار معلم ریاضی، بالاخره در یکی از روز های آخر سال ، حوالی خرداد، جعبه ی سیگارش را روی میز چوبی نارنجی رنگ "خانه ی استبداد" دیدم، یک بسته ی آشنا بود ، یک رنگ آشنا، بارها برای کشف بوی عطر آگیینش ، لبانم را بر فیلتر سفیدش گذاشته بودم، آن نام آشنا و دوست داشتنی "وینستون" بود، بعد ها آن بو را بعد از کشیدن هر نخ ، بر بدن خودم حس می کردم.