۱۳۸۸ اردیبهشت ۵, شنبه

احساساتم به ظرافت بکارت تو


مگر نفهمیدی احساساتم ظریفتر از بکارت توست، این حق من بود؟ ترا نخواهم بخشید چون باکرگی احساساتم را گرفتی ، مرگ را برخود تحمیل می دارم تا ننگ جندگی بر من نماند، من یک باکره بودم اما برای تو فدایش کردم و تو نفهمیدیش ، آن همه احساسات پاک به دست های آلوده ی تو دستمالی شد از تو نخواهم گذشت عشق من.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر