۱۳۸۸ آبان ۱۱, دوشنبه

به روانی و چسبناکی لابللو


لبانش به روانی و چسبناکی لابللو ،لبلنم را در می نوردید ومن هیچ کار نمی کردم، گرمم بود، گرم گرم، در تسلط برخود بازنده بودم، مرا تسخیر کرده بود، چه شیرین بود لبانش، صدای نفش هاش و حرکت انگشتانش، آرزویش را داشتم اما نه در آن شرایط.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر