
و آن مریم خطا کار ، مقدس
و تو ...
هر کی به کار خودش!
[audio:http://jamesonline.persiangig.com/audio/05 - Binazir.mp3]
شعر بی نظیر دو دراز کشنده ی مالامالِ راحت طلب خوش
گفت ما دو درازکشندگان بودیم در آن لحظه با زیر شلوار و جین خشک که سخت فرو میبارید بر ما آسمانی که نبود از برای بی ریشگیمان و چشمانش را باز کرده بود، مبهوت آسمان و من،
چشمانم را بسته بود او …
بمال! بمالامالم کن… بمالامالم کن… بمالامالم کن…
گفت که این دست که می سایی دم شیر است و شیر طغیان می کند گاهی و پنجولک بر پشتت می خشنکد و من چشمانم را بسته بود او …
بمال! بمالا مال شویم تا دوتاییم …
بودم چشم بسته دسته دسته مویم را خرمن میکرد و جین شده و جین درآورده و آب را ول داده روی زمین بود او که نرمِ سرش را سفتِ سفتِ سفت میفشراندیم، میفشراندیم راندیم راندیممان را خود خویشمان را از هر جایگاه که تاریک باشد و من نبینم که نمیدیدم و من چشمانم را بسته بود او…
بمال! بمالو بیاماییم… بمال…
سرش را سفت کردم که پنجره انگار کوتاه شد و هیچکس مارا ندید نمی دانم نمی دیدم در پنجره ی سرش که آن دراپه ها کوتاه شده بود انگارکی بلند بود گاهی و من نمیدانم درست که من چشمانم را دستانم را بسته بود او …
مهارسنزو مهارسنزو زو زو زو زو زود باش زود باش!!! چه کنم؟ آه آه بمال بمال!! آه و اوه آه و اوه میکردو من سرش سفت در دستم که چه میخواهی که من چشمانم را بسته ای تو اینجایم که نمیشنید و بر حلقه در گوشم دق الباب می کرد و من چشمانم را باز نمی،
کوهی ساختیم زیر آنچه رویمان می آمد پتو نامی و رام حلقه هایی دنده به دنده رو به رویش گذاشتیم یکدیگر را هی فشراندیم هی فشراندیم راندیمو من نمیدانم کوه ها کنار کی رفتند و غارهایشان مانده که باشیممان در آن و تاریک بود و من نمی دیدم که من چشمانم را بسته بود او …
کمی رانده بودیم، دیم، دیمو ول کر، دیم و کردم ول من مالامالیدنم را، سرش را آورد و نرمالاننده بر صورتم نرمالنده مالید از بناگوش تا گوش بناشده با یکی گوشواره که آویخته بودم من برایش از این سر سیتی به آن سر سیتی و سوت و سوت صورتم را جاروی موهایش زنانو دست بر منه زارا شده آه و اوه آی، آی که من نمیدیدم درد صورت خویش را که من چشمانم را بسته بود او…
های! راحتی؟ راحتی؟
میخواهی یک دری شومنده دریایی شوم و تو در هر دریا که خواستی سد شوم و آب پیر شود ساخته و شنا کنی، که شنا کرد و بر آب من چنگولک کشید بر پشتم چهار چنگاله چنگ زد و چینگ چینگ با ناخن هایش و آه و اوه میشنیدمو نمیدیدمش من، که من چشمانم را بسته بود او…
گفتم سرخ روی که دیده بودمش یک لحظه دو چشم گشوده دو پایش را حالا من بر سد او شناور و آه و اوه کنان لب آبه من می آمد و من دستم به زیر هزار پرده ی مُشکین مالیدمو مالامال شدیم که مِشکین بود و نمیدیدم که من چشمانم را بسته بود او…
مایلی بمال… مایلی بمال… بمال…
راحتی؟ راحتی؟
که گفت آری عزیزه زبرزده موی با دم شیر بازی کنه بی نظیر شناینده بر این دم که با آن بازی میکنی که من طغیان میکنم گاهی و طوفانی میشود آبت، طوفانی شد و من در آن دریا اسب میراندم و شلاقم یخ زدگی بود دستم را که بر گلویش جارو میدادم و هی چه میخواستی از من؟ چه میخواستی از من؟ راحتی؟ راحتی؟
[آخ صبر کن لبانت... آه، بمال بمال... لبانت فرصتی... بمال بمال... لبالب میشوم هی... بالا پایین... بمال لبانت کو؟ کو؟ کو؟ کو؟ لبانت کو ...آخ... کو؟آه کو؟ آخ کو؟ کو؟ کو؟ کوآخ... کو ک،آخ... کو ک،آخ... کو ک،آخ،چینا چرامینا، کوکآخ،چینا چرامینا چرامینا...]
مینا مینا مینای من لبانت، مینای من لبانت آخ یافتم…!
راحتی؟ یافتم، راحتی؟ راحتم! یافتم، راحتم! یافتم، راحتم! یافتم، یافتم، یافتم…
هـــوف!!!
دماسنج اگر بگذاری که میترکد آب تمام جهان!
پشتم را که بنگر چهار پنجولی کرده ای شده است استو وای بویی گرفته ام من که چشمانم را بسته بودیدا، بازش کردمشت باز کردنی را باز کنم؟ باز کنم؟ آ ها ها ها و خندیدیم دوتایی دراز کشنده که گفت ما دو دراز سیگار کشنده گانیمو هر هر هر هر دست یگدیگر را خوانده ایم آوازخانا گوجو رِها رُسینرا هفتابوشو از کی نِه…
بیا فیتیله را بگذار که تا کربلا و قدس برویم… همینطوری هرهر کنان و زر زر چرند گویان بی نظیریمامی محسن عزیز… بال بال می زنم از همین حالا چشم بسته در شهر که چشمانم بودمی بودیدا،دو،دا… دالی! دالی! دالی! …
گشایش امریکا یک جانبه است
هشت ماه پس از انتخاب باراک اوباما به ریاست کاخ سفید، جامعه بین الملل با یک موضوع مرموز روبروست: سیاست خارجی قدرت اول جهان چگونه است؟ مواضع، اهداف و خط مشی آن چیست؟ ناظران در پاسخ به این سؤالات به دو شیوه عمل می کنند. برخی معتقدند برای اینکه دولت امریکا موضع دقیق خود را نسبت به یک معضل بزرگ، مانند برنامه اتمی ایران، مشخص کند زود است. ولی دسته دیگر به این نتیجه رسیده اند که باراک اوباما یک شخصیت "خوش باور" است.
باراک اوباما از زمانی که به قدرت رسیده چه کرده است؟ او به شکلی اساسی شیوه سخنرانی ایالات متحده را در صحنه جهانی تغییر داده. پس از هشت سال "ابرقدرت"ی از نوع بوش، او اکنون به طور مستقیم ملل جهان را مورد خطاب قرار می دهد؛ به طوری که این شیوه به شکلی چشمگیر از نگرانی های اروپایی ها، آفریقایی ها، جهان اسلام و همچنین همسایه هایش در امریکای لاتین کاسته است. او با دور کردن مواضع کاخ سفید از سیاست های مستکبرانه سلف خود، یک "رهبری دوستانه" را به همه القا کرده. در حقیقت، او در نظر مردم جهان به صورت "ضد بوش" مطلق نمود پیدا کرده: او پایان شکنجه ها و بسته شدن زندان گوانتانامو را وعده داد؛ برنامه زمانی برای خروج نیروهای امریکایی از عراق تنظیم و افغانستان را به عنوان اولین "جبهه" ضد تروریستی اعلام کرد؛ نمایندگان ویژه ای را برای رسیدگی به پرونده های داغ به خاورمیانه اعزام کرد؛ به دولتمردان ایرانی پیشنهاد مذاکره "با رعایت احترام طرفین" را ارائه داد؛ به منظور آرام کردن روسیه از مسأله سیستم های ضد موشکی صرف نظر کرد؛ تحریم علیه کوبا را کاهش و به کره شمالی پیشنهاد مذاکره داد. او حتی دروازه واشنگتن را به روی رهبران جدید برمه گشود.
اوباما در عوض چه به دست آورده؟ اروپایی ها مداخله خود در افغانستان را افزایش نداده اند. اسراییلی ها به استعمار کرانه باختری رود اردن خاتمه ندادند. جمهوری اسلامی نه تنها از اظهارات جنگ طلبانه اش نکاسته، بلکه برنامه های اتمی و بالستیکی خود را افزایش داده است. پیونگ یانگ آزمایش های جدید اتمی خود را به مرحله اجرا گذاشته است. حکومت کوبا به سمت معیارهای لیبرال حرکت نکرده. روسیه هنوز مواضع ابهام آمیز خود درخصوص پرونده هسته ای ایران را تغییر نداده.
بی شک این موارد همیشگی نخواهند بود. ولی گروه اوباما کم کم به سوی "دلسردی" و "سوء تفاهم" پیش می رود. به نظر می رسد که رییس جمهور ایده آل طلب به تدریج دارد به این نتیجه می رسد که تغییر موضع امریکا، مطرح کردن "منفعت مشترک" و دستیابی به یک جهان مصالحه جو برای شروع کار کافی بود،اما این "خوش باوری" دیگر نباید ادامه یابد. اینک زمان آزمون فرا رسیده: گشایش یک جانبه اوباما دیری نمی پاید.
منبع: فیگارو، ۵ اکتبر
همه چی از لحظهای شروع میشه که هدفن ای پادمو میکنم تو گوشم ،اینجا ایتالیاس، اما اون لحظه دیگه ایتالیا نی، میشه سرزمین ایده آل من ،میشه دنیای من ، اون دقایق، بشدت قشنگ برام ،دلم نمیخواد تموم شن، ولی حیف که میشن و دنیای من هم تموم میشه تا فردا که دوباره سوار یه ترام دیگه شم برم دانشگاه و برگردم،اصلا دنیای من یه چیز دیگس ،از جنس خودمه ،عجیب، مرموز ، آروم، متفاوت ، دنیامو دوس دارم برعکس دنیای لجن وار واقعی!
[stream flv=x:/blog.jamesonline.info/wp-content/uploads/2009/10/Abraham-Lincolns-home-Springfield-IL.flv width=400 height=224 img=image-preview.jpg bandwidth=med /]