۱۳۸۷ مهر ۱۱, پنجشنبه

روایتی از «صادق چوبک» دربارة «صادق هدایت»

صادق چوبک: هدایت به نظر من یک انسان کامل بود، در همه چیز، در انسان‌دوستی، در جوانمردی، در وطن‌پرستی و بی‌طرفی، انسانی بی‌نظیر بود.

اما... اگر منظورتان دربارة آثار اوست باید اعتراف کنم که هدایت در نویسندگی از آن دست که بتوان آثار او را نقد کرد... و اگر منظور نظرتان آگاهی هدایت از زبان خارجی و اطلاع کافی از کار نویسندگانِ خارجی همدوره‌اش می‌باشد، در این باره هرکس هر چه لاف زده است بی‌هوده و گزاف است. صادق آنقدر از خودش جوهر داشت که همیشه گوشه‌ای از دامن سخاوت او بدست دیگران بود.. همة نویسندگان یک عصر تحت تاثیر زبان خویش می‌باشند چنان که اغلب نویسندگان آمریکا از تاثیرات جنگ ویتنام خارج نیستند.




صداق هدایت او عهد و میثاقی جاودان با مردمش با حیوانات رنج دیده داشت، او اگر می‌دید که به یک اسب درشکه ظلم می‌شود به تظلم برمی‌خاست او وظیفه و رسالت را در شعارهای کلیشه‌ای نمی‌دانست... هنگامی که حاج‌آقا را نوشت من به او گفتم: «هدایت از چاپ این اثر صرفنظر کن!» اما هدایت گفت: «فکر نکنی این نوشته رضایت خاطر به من می‌دهد، نه! می‌دانم خود را فریب دادن است اما بذار این تف آخر را هم انداخته باشم.»

او یکی از پیشرفته‌ترین و آگاه‌ترین انسان‌های قرن ما بود، می‌گفت: «همیشه نویسنده تنها بیان کنندة دردهای روانفرسای درون خویش، که بی‌شک درد آن‌ها هم وجه مشترکی با انسان‌های دردمند دیگر دارد، نیست. باید آگاه بود در کجا هستیم.» برخلاف منافع و طبقه خویش ایستادن ذاتی او بود، هدایت از فرزانه مردانی بود که در این خاک نظیرشان را نمی‌توان یافت.
درازنای شب: روزنامه آیندگان بهمن 1348

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر