۱۳۸۶ بهمن ۳۰, سه‌شنبه

پیروزی اوباما و مک کین در ویسکانسین

بر اساس شمارش اولیه آرا در ایالت ویسکانسین در آمریکا، پیشبینی می شود باراک اوباما در انتخابات مقدماتی حزب دموکرات در این ایالت به پیروزی برسد.


_44438460_mccain1_ap203b.jpg


از سناتور جان مک کین هم به عنوان برنده رقابت های حزب جمهوری خواه در انتخابات مقدماتی ایالت های ویسکانسین و واشنگتن در روز سه شنبه نام برده می شود.


انتخابات مقدماتی حزب دموکرات در ایالت واشنگتن پیش تر برگزار شده بود.


رقابت بین آقای اوباما و هیلاری کلینتون نزدیک گزارش شده است. ۷۴ کرسی هیات نمایندگی این ایالت در گردهمایی ملی حزب دموکرات بر اساس میزان رای هر دو کاندیدا بین آنها تقسیم خواهد شد.


گردهمایی ملی حزب دموکرات در پایان ماه اوت برای تعیین نامزد ریاست جمهوری این حزب برگزار می شود.


آقای مک کین هم با پیروزی در ویسکانسین موفق شده است بر اساس قوانین حزب جمهوری خواه در این ایالت، همه ۳۷ کرسی هیات نمایندگی آن را به خود اختصاص دهد.


جان مک کین تاکنون نزدیک به ۹۰۰ کرسی نمایندگی این گردهمایی از ۱۱۹۱ کرسی مورد نیاز برای نامزدی جمهوری خواهان را به دست آورده است.


مایک هاکابی رقیب آقای مک کین تنها ۲۱۷ سهم از هیات های نمایندگی جمهوری خواهان را در اختیار دارد.


انتخابات مقدماتی حزبی در آمریکا با هدف تعیین نامزد دو حزب جمهوری خواه و دموکرات در انتخابات ریاست جمهوری برگزار می شود و روز سه شنبه در ایالت های ویسکانسین، هاوایی و واشنگتن برگزار شد.


در ایالت هاوایی که زادگاه باراک اوباما است، انتخابات مقدماتی برای حزب دموکرات و به صورت انجمن های محلی برگزار می شود.


شعار های انتخاباتی


در پی اعلام نتیجه اولیه انتخابات در ویسکانسین، جان مک کین در سخنانی در بین هواداران خود به طور مستقیم باراک اوباما را مورد حمله قرار داد و با اشاره به شعارهای انتخاباتی او گفت: "آمریکایی ها فریب سخنان زیبا ولی توخالی درباره تغییر را نخواهند خورد."


او همچنین با اشاره به تجربه خود از سخنان پیشین آقای اوباما درباره بمباران پاکستان و گفتگوی بدون شرط با رئیس جمهور ایران انتقاد کرد.


در این حال آقای اوباما که در بین طرفداران خود در شهر هیوستون در ایالت تگزاس صحبت می کرد گفت: "ما ماه ها و مایل ها با تغییری که درباره آن صحبت می کنیم فاصله داریم و به کمک تگزاس برای رسیدن به این تغییر نیاز داریم."


انتخابات مقدماتی حزبی در ایالت تگزاس که از ایالت های پرجمعیت و تاثیرگذار در روند رقابت های اولیه ریاست جمهوری آمریکا است، چهارم مارس، ۱۴ اسفند، برگزار می شود.


خانم کلینتون که رقابت های مقدماتی ریاست جمهوری از آقای اوباما عقب افتاده است، در حال تلاش برای پیروزی در تگزاس و ایالت اوهایو است.


منبع: بی بی سی 

یکی از این روزها

دوشنبه ، گرم و بي باران آغاز شد. آئورليو اسكووار دندانپزشك بدون مدرك، كسي كه صبح خيلي زود بيدار مي شد، دفتر كارش را ساعت شش باز كرد. چند دندان مصنوعي كه هنوز در قالب بودند از كمد شيشه اي بيرون آورد.

 marquez1.jpg


ابزارهاي اش را روي ميز گذاشت، آنطور كه ديده مي شد به ترتيب اندازه چيده شده بودند. پيراهن بي يقه ي راه راهي كه روي گردن با دكمه اي طلايي بسته مي شد به تن كرد. شلواراش با بند شلوار بالا كشيده شده بود. صاف و باريك بود ، نگاه اش كمتر به وضعيت موجود مي خورد، مثل نگاه آدم هاي كر. وقتي همه چيز را روي ميز چيد مته را به طرف صندلي دندانسازي كشيد و نشست كه دندان هاي مصنوعي را صيقل بدهد. به نظر نمي رسيد به كاري كه انجام مي دهد فكر كند اما پيگير كار مي كرد. مته را با پا به حركت در مي آورد. حتي وقتي به آن احتياج نداشت.

بعد از ساعت هشت مدتي كار را متوقف كرد تا از پنجره به آسمان نگاه كند . دو كركس سياه افسرده ديد كه روي شيرواني خانه ي بغلي زير آفتاب خود را خشك مي كردند. سر كارش برگشت. فكر كرد« تا ظهر دوباره بارون ميگيره.» صداي تيز پسر يازده ساله اش تمركز او را به هم ريخت.
«پاپا»
«چيه؟»
«شهردار مي پرسه دندونش رو مي كشي؟»
«بهش بگو نيستم»
او در حال صاف كردن يك دندان طلا بود. آن را عقب مي برد و با چشم هاي نيم باز بررسي مي كرد. پسرش دوباره از اتاق انتظار كوچك فرياد زد.
« اون ميگه هستي چون مي تونه صداي تو رو بشنوه»
دندانساز به بررسي دندان ادامه داد. بالاخره وقتي كارش با آن تمام شد و آن را روي ميز گذشت ، جواب داد:
« بهتر»
دوباره مته را به كار انداخت. چند پل رابط از يك جعبه مقوايي در آورد ، جايي كه كارهاي نيمه تمام را در آن نگه مي داشت و شروع به صيقل دادن طلا كرد.
«پاپا»
«چيه؟»
« اصرار مي كنه، مي گه اگه دندونش رو نكشي تو رو مي كشه»
آرام پدال مته را رها كرد، آن را سر جايش هل داد و كشوي پاييني را كشيد. آن جا يك روولور بود.
گفت:‌« خب، بهش بگو بياد من رو بكشه»
در حاليكه دست اش به لبه ي كشو بود صندلي را به طرف در چرخاند.
وقتي شهردار در آستانه ي در ظاهر شد سمت چپ صورت اش را اصلاح كرده بود اما طرف ديگر ورم كرده و دردناك بود . پنج روزي مي شد كه اصلاح نكرده بود. دندانساز شبهايي از بي خوابي و درد در چشمان بي روح او ديد. با نوك انگشتانش كشو را بست و به نرمي گفت:
« بشين»

شهردار گفت: «صبح بخير»
دندانساز گفت:«صبح..»
در حاليكه ابزار كار مي جوشيد ، شهردار سرش را به صندلي تكيه داد و حس بهتري كرد. نفس اش يخ زده بود. آن جا دفتر فقيرانه اي بود. يك صندلي چوبي كهنه، مته ي پدالي، قفسه ا ي شيشه اي با بطري هاي سراميك. روبروي صندلي، پنجره بود با پرده اي نيم قد. وقتي حضور دندانساز را احساس كرد پاشنه ي پاها را به زمين فشار داد و دهانش را باز كرد.
آئورليو اسكووار سر او را به طرف نور چرخاند. بعد از جستجوي دندان چرك كرده، آرواره ي شهردار را با فشار محتاطانه ي انگشت هايش بست.
گفت:« بايد بدون بي حسي بكشم»
«چرا؟»
«چون آبسه كرده»
شهردار به چشم هاي او نگاه كرد. گفت: «خيلي خوب» و سعي كرد لبخند بزند. دندانساز پاسخ لبخند او را نداد. ظرف ابزار استريل را روي ميز كار گذاشت و با قيچي مخصوص آن ها را بدون شتاب از آب در آورد. بعد تف دان را با نوك كفش اش عقب زد ورفت كه دست هايش را بشويد. همه ي اين كارها را بدون انداختن نگاهي به شهردار انجام داد اما شهردار چشم از او بر نمي داشت.
دندان عقل پايين بود. دندانساز پاهايش را باز كرد و دندان را با كلبتين گرفت. شهردار دسته هاي صندلي را فشار دادو با تمام قدرت پاهايش را جمع كرد و در كليه هايش مايع يخ زده اي را احساس كرد اما صدايش در نيامد. دندانساز فقط كمرش را حركت داد. بدون كينه و با مهرباني تلخي گفت:«حالا تقاص بيست مرد كشته شده رو پس مي دي»
شهردار شكستن استخوان را در آرواره اش حس كرد و چشم هايش پر از اشك شد. تا زماني كه احساس كرد دندان بيرون آمده نفس نكشيد. آن را از پس اشك هايش ديد. ميزان درد برايش عجيب بود به طوري كه قادر نبود عذاب پنج شب گذشته را درك كند.
عرق كرده، نفس نفس زنان روي تف دان خم شد. دكمه ي پيراهن اش را باز كرد تا دستمالي از جيب شلوارش در بياورد. دندانساز پارچه ي تميزي به او داد.
گفت:« اشك هات رو خشك كن»
شهردار خشك كرد. مي لرزيد. در مدتي كه دندانساز دست هايش را مي شست ، او سقف فرو ريخته، تار عنكبوت هاي خاكي با تخم عنكبوت و حشرات مرده را ديد. دندانساز در حاليكه دست هايش را خشك مي كرد گفت:
«برو بخواب و با آب نمك قرقره كن»
شهردار بلند شد و باسلامي نظامي گفت:« خداحافظ»
به طرف در رفت. بدون اين كه دكمه ي پيراهن نظامي اش را ببندد، پاهايش را كشيد.
گفت:« صورتحساب رو بفرست»
«براي تو يا مردم شهر؟»
شهردار نگاهش نكرد. در حاليكه در را مي بست از ميان كركره ها گفت:« فرقي نمي كنه»

گابریل گارسیا مارکز

با تشکر از پیمان 

۱۳۸۶ بهمن ۲۱, یکشنبه

لکاته ی زیبای من


چشم هایم را می بندم و در ذهنم جستجو می کنم ، جستجوی چه؟ بدنباله یک لکاته با قدی بلند ، موهایی مشکی ، بینی کوچک، لب هایی قلوه مانند، ابروهایی کشیده و صورتی گرد، شاید یکم کشیده، سینه هایی ایستاده و خنده ای شیطنت آمیز بر لب ، سالهاست که این لکاته با من است شاید از 10 شاید از 12 و یا شاید از 15 سالگی درست نمیدانم ولی سالهای زیادیست که در ذهن من هک شده از او هیچ شناختی ندارم جز یک تصویر محو و متغیر، هیچ وقت فرصت عشق بازی با او را بدست نیاوردم تا آخرین ملاقات ، امشب دیداری متفاوت با او داشتم آن نوع برخورد که همیشه بدنبالش بودم ، همراه آن لکاته وارد اتاقم شدم در یک اتاق تاریک که نور ماه آنرا از حالت خوف ناک شب بیرون کشیده بود چهره ی دخترک در زیر نور مهتابی ماه چه زیبا بود ، اما در ان چهره ی زیبا نوعی اضطراب نهفته نوعی نا امیدی و یا شاید عدم رضایت از لکاته گی ، به هر حال هر چه بود من با او در یک اتاق بدون هیچ فاصله ای قرار گرفته بودم ،بدن گرم او را در آغوش گرفتم ، صدای قلبش به گوش میرسید بتندی مینواخت برای چه نمی دانم شاید از حس عشق بازی و یا شاید اضطراب ، دوست داشتم برای یکبار هم که شده با این لکاته ی هک شده در ذهنم عشق بازی کنم اما نمی توانستم ، برای این کار نیاز به شناخت داشتم نیاز به احساس دو طرفه نیاز به یک نوع اعتماد من بدنبال ارضاء نبودم من عشق می خواستم ، احساس ، ولی نبود ، هر چه کردم نشد نتواستم و از او دست کشیدم ، سرم را به سمت پنجره گذاشتم و به ماه خیره شدم یادم آمد از ساعتی قبل که او را در ذهنم پیدا کردم تا بحال لحظه ای با من حرف نزده و ان چهره ی غمگین به حالت بغضی عمیق برایم جای سوال بود ، کنجکاوانه از او دلیل ناراحتی اش را پرسیدم و در جواب چشم های پر آبش را نظاره کردم چشم هایی که در استانه ی فغان قرار داشت، شاید دلیل نگرانی و آشفتگیش را می دانستم سوالی که سالها ذهنم را مشغول کرده بود ، شاید از 10 شاید از 12 و یا شاید از 15 سالگی ، از روزی که برای اولین بار آن لکاته ی زیبا رو را در ذهنم ملاقات کردم ، از او دلیل لکاته گریش را پرسیدم و در جواب بغض عمیق و خفه ی او تبدیل به اشک های خون مانند شد و بعد از کمی آرام گرفتن برایم از دلایل لکاته گریش گفت ، از مادری مرحوم از پدر مسلمان افراطی و اجرای قوانین اسلام عزیز به شکل ارتجاعی و کتک خوردن های پیاپی بدلیل نپوشیدن چادر و یا آرایش کردن های یواشکی او و خواهرانش که همانند پدر فکر نمی کردند بلکه بدنبال آزادی بودن ، به صف کردن خانواده برای خواندن نماز صبح و فروکردن اسلام عزیز در وجود آنها ، از مرگ مادر برایم گفت از آنروز هاییکه در هنگام کتک خوردن از پدر مادر به وساطت می آمد و آن هم قربانی خشم پدر می شد و چه معصومانه خشم را به جان می خرید تا او و یا خواهرانش از خشم پدر رهایی یابند ، از پدر متنفر بود ، از روزی گفت که وقتی بهمراه مادر به خانه برگشتند نظاره گر همسر دوم پدر بودند که قرار بود ازین به بعد با آنها زندگی کند مادر طاقت نیاورد و بعد از چند روز رفت به دنیایی دیگر که شاید باشد و یا شاید هم نه! برایم از بدتر شدن اوضاع با رفتن مادر گقت از رفتار نامادری و خشم بیشتر پدر ، پیش خودش فکر می کرد بدبخت ترین دختر کره ی خاکیست اما وضع ازین هم بدتر شد ، پدر معتاد شد وضع اقتصادی زندگی رفته رفته بدتر شد و پدر برای رسیدن به نشعه گی سر شب به پا بوسی مواد فروشان می افتاد و حتی حاضر شد در ازای گرفتن مقداری هرویین یکی از دخترانش را به آن مواد فروش ببخشد ، طولی نکشید که خواهر دوم هم به سرنوشت اولی دچار شد، حالا دیگر او مانده بود ،نا مادری و یک پدر معتاد ، وضعیت بد زندگی خواهرانش عذابش می داد و میدانست سرنوشت او هم همانند خواهرانش خواهد شد،اما از طرفی هنوز باور نمی کرد که پدرش با آن همه اعتقادات دینی حتی حاضر هست از دینش بگذرد از اعتقاداتش ، اعتقاداتی که سالها بخاطرش مورد ضرب و شتم پدر قرار گرفته بود، دخترکی خوش صدا با چهره ای زیبا و یک مواد فروش به عنوان شوهر برایش درد آور بود ، آرزو های بسیار در سر داشت، فکر پیشرفت ، تحصیل ، فرنگ ، همه نقش برآاب می شد، تصمیمی با خود گرفت فرار را به امید زندگی بهتر چاره ی کارش کرد و شبانه با مقداری پس انداز از خانه بیرون زد تا دیگر هیچگاه و تحت هیچ شرایطی به آن خانه ی مسموم ارتجاعی بر نگردد ، از شب اول تنهایی و دربدری برایم گفت ، از گشت ارشاد و مخفی شدن او در بین شمشادها و به خواب رفتن درآن میان و روزها پرسه زدن در جمعیت ،برایم از آشناییش با دختری همدرد خودش گفت که بروی یکی از صندلی های پارک با او آشنا شده ،انگار انروز تمام دنیارو بهش دادن و جود یک همدرد در کنار او و احساس تنهایی نکردن ، از پناه دادن دوستش به او برایم گفت و آن اتاقک قدیمیه نا امن از عکس های به دیوار و آرایش نامتعارف دوستش ، بعد ها از لکاتگی دوستش با خبر می شود شبی که دیر وقت به خانه باز می گردد و او را دردمند نظاره گر می شود جای چند انگشت بروی صورت و چشم هایی پف کرده ، نا امید از زندگی ، بعد از پرسو جو از دوستش برای او می گوید که یک روسپیست و امشب در ازای مبلغی به این کار تن داده و نه تنها پولی به او ندادند بلکه صاحب فرزند هم خوا



هد شد ، برایم از شبی

گفت که ماموران امنیه مملکتی به پناه گاه آنها می ریزند و تمام اتاق های آن ساختمان پوسیده را خالی میکنند و در حین بازداشت کردن اهالی خانه موفق به فرار می شود و اولین ماشینی که جلویش ترمز می کند سوار می شود و به خانه ی او می رود و نوشیدن اولین گیلاس شراب ، و سرگیجه های بعد از آن ، دیگه هیچی برایش مهم نبوده ، هیچی نه اعتقادات نه آینده نه پیشرفت ، می خواهم لکاته باشم برای همیشه ، تصمیمش را گرفته بود خودش را به دست پسرک می سپارد و به یک لکاته تبدیل می شود ، اما بعد از آن پشیمان می شود و تصمیم می گیرد که هیچ گاه به این کار دست نزد ، چند روز می گذرد و ته مانده ی پس انداز هم تمام می شود ، بدنبال کار میرود نمی یابد و دوباره از سر اجبار به لکاتگی روی می اورد ، بارها شنیدم که از جبر زمونه می نالید ، برایم از احساسش بعد از هر دفعه لکاته گری گفت احساس گناه ، عذاب وجدان ، احساس تنفر از خود و …. به مرحله ای از زندگی رسیده بود که فکر نابود کردن خود را در سر می پرورانید حس خودکشی ، حس مرگ ، حس مردن برای همیشه و پوچی رسیدن ، دلم می خواست به این لکاته ی هک شده در ذهنم کمک کنم باورم نمی شد، این لکاته سالهاست که با من است و من امشب او راشناختم ، همین امشب تصمیم گرفتم که او را از لکاتگی نجات دهم وقتی این خبر رو بهش دادم صورت زیبا ولی گرفته ی او باز شد یک نوع شادی را در چهره ی او احساس کردم حس کردم در او روزنه ای از امید بوجود آمده حس زندگی ، حس پیشرفت ، حس تحصیل ، خوشحالم که لکاته ی هک شده در ذهن من دیگر لکاته نیست کم کم به او احساس پیدا می کنم حسی از سر عشق نه شهوت ، خوشحالم که امشب جای آن لکاته را دختری درد کشیده با موهای مشکی لب های سرخ چشم های مشکی قدی بلند سینه هایی ایستاده ، صورتی گرد و شاید کمی کشیده ،بینی کوچک با قلبی پر از احساس و خنده ای بر لب گرفته ، مطمئنا ازین به بعد از عشق بازی با او احساس خوبی خواهم داشت

۱۳۸۶ بهمن ۲۰, شنبه

روش جدید کرک کردن Nod32

در روش جدید دیگه نیازی به آپدیت روزانه نیست با استفاده از کرک زیر ، همیشه از یک NOD32 آپدیت شده بهره مند خواهید بود لازم به توضیح است که کرک زیر برای فعال سازی Eset Smart Security هم بکار می رود.

مراحل زیر را دنبال کنید تا به هدف برسید

در ابتدا وارد Task manager ویندوز بیل گیتس بشید و طبق عکس egui.exe را غیر فعال کنید


02.jpg

در ادامه فایل کرک را دانلود کرده و در مسیر C:Program FilesESETESET NOD32 Antivirus قرار دهید ، بروی کرک کلیک کنید ، پیغامی ظاهر می شود یروی Yes کلیک کنید


yes.jpg

و در پیغام بعدی OKرا بزنید، NOD32 شما کرک شد


ok.jpg

حال وقت آن رسیده که انتی ویروس خود را بدون دردسر آپدیت کنید.


654end.jpg

موفق باشید

با تشکر از محمد

۱۳۸۶ بهمن ۱۵, دوشنبه

«سوپر سه شنبه»، روزی تعیین کننده در انتخابات آمریکا

 يکی از مهم ترين لحظات رقابت های انتخاباتی رياست جمهوری آمريکا، « سوپر سه شنبه» یا ( Tuesday  Super ) در روز پنجم فوريه است که در آن، شهروندان بيش از ۲۰ ايالت در انجمن های انتخاباتی و يا انتخابات مقدماتی برای انتخاب کاندیدای اصلی یکی از دو حزب جمهوریخواه و دمکرات شرکت خواهند کرد.

قرار است که در سوپر سه شنبه این دوره از انتخابات، اميدهای رياست جمهوری از حزب جمهوريخواه در ۲۱ ايالت و اميدهای حزب دمکرات در ۲۲ ايالت، با یکدیگر به رقابت بپردازند.

در انتخابات مقدماتی گذشته، رای گیری «سوپر سه شنبه» نقش تعیین کننده ای در انتخاب نامزدهای اصلی هر يک از دو حزب را ایفاء کرده و بدنبال آن، نامزد های ضعيف پی می برند که اميدی برای  ادامه انتخابات ندارند.

ولی این بار بسياری از ناظران معتقدند که امکان دارد رقابت بسيار نزديک هيلاری کلينتون، سناتور ۶۰ ساله از نیویورک، و  باراک اوباما، سناتور ۴۶ ساله ای از ایلینویز از حزب دمکرات، موجب شود که نامزد نهايی دمکرات ها، فقط در کنگره ملی اين حزب در تابستان آينده مشخص شود.

در میان جمهوری خواهان، جان مک کين، ۷۱ ساله، سناتور ایالت آریزونا در نظر سنجی ها فاصله زيادی نسبت به ميت رومنی ۶۰ ساله، فرماندار سابق ماساچوست و نزديکترين رقيب خود دارد.

طبق نظر سنجی مرکز تحقياتی پيو، روز سه شنبه، آقای مک کين ۴۲ درصد آراء را بدست خواهد آورد و ميت رومنی فقط به ۲۲ درصد آراء دست خواهد يافت.

روزنامه آمريکايی نيويورک تايمز، روز چهارم فوريه، در مورد انتخابات آمريکا گزارش داد که طبق نظر سنجی ها، رقابت هيلاری کلينتون و باراک اوباما در روز سه شنبه بسيار نزديک خواهد بود.

به نوشته اين روزنامه، در هفته های گذشته، اوباما توانسته است که فاصله خود را با هیلاری کلينتون بسيار کم کند.

اوباما اخيرا انتقادات خود را در مورد هيلاری کلينتون افزايش داده و با اشاره به حمايت وی از جنگ عراق، گفته است: «اگر جان مک کين نامزد جمهوريخواهان شود حزب دمکرات بايد از خود سوال کند که آيا ما می خواهیم کانديدايی داشته باشيم که سياست مشابه با مک کين اتخاذ کرده است؟ اگر من کانديدا شوم، مک کين نمی تواند بگويد که شما هم هوادار جنگ عراق بوديد؛ چون من نبودم.»

به گزارش روزنامه انگليسی زبان گاردين، اوباما در مصاحبه ای با شبکه خبری «ای بی سی»  گفته است که وی می تواند آرایی را بدست آورد که خانم کلينتون نمی تواند کسب کند.

هیلاری کلينتون در پاسخ به اين انتقادات گفته است: «من در نيويورک نيز اين حرف ها را شنيده ام. من به رای دهندگان اعتماد دارم.»

وی بی تجربگی اوباما را مورد انتقاد قرار داده و می گويد که رقيب وی چندان تجربه ای در  مبارزات انتخاباتی دشوار  ندارد.

آخرين نظر سنجی شبکه خبری «سی بی اس» نشان می دهد که در انتخابات سوپر سه شنبه  ۴۱ درصد از رای دهندگان به اوباما و ۴۱ درصد ديگر به کلينتون رای می دهند.

مک کین، کابوس دمکرات ها

جان مک کين که برخی از جمهوريخواهان او را چندان «محافظه کار» نمی دانند و اخيرا برخی از برنامه های راديويی محافظه کاران به شدت به او حمله کرده اند، طبق نظر سنجی ها به پيروزی تعیین کننده ای در روز سه شنبه دست خواهد يافت.

رومنی  در انتقاد از مک کين گفته است که وی چندان فرقی با کانديداهای دمکرات ندارد  و احتمال پيروزی حزب جمهوری خواه با داشتن چنين کانديدايی در انتخابات رياست جمهوری ماه نوامبر چندان زياد نيست.

مک کين نيز اعلام کرده که وی «محافظه کارتر» از رومنی است که فرماندار ايالت «ليبرالی» مانند ماساچوست بوده است.

بسياری از صاحبنظران معتقدند که مک کين جمهوری خواه، شانس پيروزی بر کانديداهای دمکرات را دارد چرا که می تواند هم رای برخی از مستقل ها يعنی افرادی که به هيچ کدام از دو حزب بستگی ندارند جذب کند و هم رای برخی از دمکرات ها را.

مک کين اگر چه از حمله آمريکا به عراق پشتيبانی کرد ولی از منتقدين دونالد رامسفلد، وزير سابق دفاع آمريکا و از طراحان اصلی جنگ عراق بود.

مک کين همچنین از مخالفان شديد هر گونه شکنجه در بازداشتگاه های ايالات متحده  بوده و از مخالفان  طرح کاهش ماليات جرج بوش به شمار می رفت.

جان کری، کاندیدای ناکام حزب دمکرات، در انتخابات پیشین ریاست جمهوری اعلام کرده بود که مک کین در کابینه وی جای دارد.

روزنامه های نيويورک تايمز و لس آنجلس تايمز که به عنوان روزنامه های «ليبرال» به شمار می روند،  از آقای مک کین به عنوان کانديدای جمهوری خواهان پشتيبانی کرده اند.

نيویورک تايمز از میان نامزدهای حزب دمکرات هیلاری کلينتون و لس آنجلس تايمز، اوباما را به عنوان کانديدای خود برگزيده اند.

در همین حال استيو کلمونز، مدير مرکز پژوهشی «آمريکای جديد» در مصاحبه ای که در اول فوريه در  روزنامه گاردين به چاپ رسيد گفت که «مک کين کابوس دمکرات ها است.»

به نوشته گاردين، در نوامبر سال ۲۰۰۶ در گردهمايی مهمی که ۶۰ عضو ارشد حزب دمکرات از جمله مادلين آلبرايت، وزير سابق امور خارجه آمريکا و گری هارت، سناتور سابق حضور داشتند، اين صحبت به ميان آمد که «اگر مک کين کانديدای جمهوری خواهان شود چه می شود؟» پاسخ اين بود که «کار ما تمام است.»

مک کين موفق شده است که از يک سو پشتيبانی رودی جوليانی، شهردار سابق نيویورک و يکی از نامزدهای ناکام انتخابات مقدماتی را بدست آورد و هم از حمايت هنرپيشه های معروفی مانند سيلوستر استالونه و آرنولد شوارتزنگر، فرماندار کالیفرنیا، برخوردار شود.

جان مک کين، در آکادمی تفنگداران دريايی آمريکا تحصيل کرده و در سال ۱۹۶۷، در جريان جنگ ويتنام مجروح  و اسير شد.

اگر مک کين به رياست جمهوری آمريکا برگزيده شود، وی نخستين رييس جمهوری دور اولی خواهد بود که در سن ۷۲ سالگی به اين منصب برگزيده می شود.

اين سناتور ايالت آريزونا يک بار در مصاحبه ای که با وی در رابطه با حمله احتمالی عليه ايران شد، با لحنی طنز آميز ترانه ای خواند که مضمون آن اين بود:«بزن، بريم ايران را بمباران کنيم!»

ويدئوی اين واکنش و اظهارات آقای کين که بر روی اينترنت قرار گرفت، جنجال برانگيز  شد.

منبع: رادیو فردا



۱۳۸۶ بهمن ۱۳, شنبه

بسته بندی MacbookAir


اکنون چند روزی است که شرکت پستی FedEx توزیع اولین MacBook Air های کمپانی اپل را در ایالات متحده آمریکا برای مشتریان آغاز کرده است.

شاید برای شما نیز جالب باشد که بدانید هنگامی که به عنوان یک مشتری سفارش یک MacBook Air را می دهید بسته بندی آن چگونه است و چگونه به دست شما می رسد. برای این منظور تصاویر زیر تمام مراحل باز شدن یک بسته حاوی MacBook Air را به نمایش می گذارد.

باید بگوییم اپل دقت فراوانی برای بسته بندی این لپ تاپ فوق نازک انجام داده است. بسته بندی MacBook Air دقیق بوده و بسیار شبیه به بسته بندی های iPod و یا iPhone می باشد. برای مشاهده ی کلیه عکس ها اینجا کلیک کنید

منبع: وینبتا