۱۳۸۶ آذر ۳, شنبه

عدالت


به عدالت خدای یگانه ی مهربانم ایمان دارم ، به زودی اقایان جواب اجهاف روا داشته به مردم را خواهند گرفت و یاد چهره ی تک تک مردمی که مورد ظلم قرار دادند خواهند افتاد، به یاد چهره ی کودکی که مادرش را به جرم بدحجابی از او جدا کردن و او در نهایت تنهایی از ترس زبانش بند امده و با چشمانی اشک الود نفرت را در دل خود ثبت می کند، یاد ان جوانی که معشو قه اش را به جرم بدحجابی و برای امر به معروف از او جدا کردن ، به او تجاوز کردند و با کمال شقاوت مرگ را به او هدیه دادند و با کشتن او احساس ارضا کردند و بهت و ناباوری و بغض نترکیده را به مادر و پدر و نامزد دختر هدیه دادند ، یاد پسرکی که به بهانه ی داشتن موی بلند با افراط بسیار او را مورد تحقیر قرار دادند ،یاد ان پیرمردی که یک ماهواره، تنها وسیله ی سرگرمی اش در دوران پیری بود و اقایان در نهایت وحشیگری به خانه اش ریختند و ماهواره اش سرقت کردند و لعن و نفرین پیرمرد را بر خود واجب ساختند، یاد ان مادر بیمار که یگانه فرزندش را بخاطر ابراز عقیده به زندان کردند ، شکنجه ی بسیار بر او روا داشتند و کار مادر بیمار ،زجه و گریه و اضطراب و نگرانی و رو به هرکس و ناکس انداختن برای دیدن دوباره ی فرزند، اما در مقابل این همه خواهش و تمنا ی مادر جنازه ی یگانه فرزندش را به او تقدیم می کنند ،یاد ان …..




می دانم ، یقیین دارم عدالت خدای زیبایم بزودی اجرا خواهد شد و اقایان در روز ورشکستی یاد تمام بی مهری های خود نسبت به این مردم خواهند افتاد و در مقابل خشم و نفرت کهنه ی مردم به خود خواهند لرزید، حتی از دکان خود جمکران هم کسی بدادشان نخواهد رسید.



این مردم زخم خرده در حال انفجارند هیچ شیر اطمینانی باقی نمانده، آرزوی مرگ کنید اقایان!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر