۱۳۸۶ مرداد ۲۱, یکشنبه

اجرای عدالت پشت درهای بسته



امروز به این عکس نگاه می کردم ، احساس یک دل سوختگی عجیبی بهم دست داد احساس حسرت ، یک لحظه یاد افرادی افتادم که به دلایلی به دست دستگاه به اصطلاح عدالت افتادند و در نهایت شقاوت قاضی گردنشان پوسته ی کلفت و خشن طناب را لمس کرد و با همه ی ارزوها و خواسته ها و تفکرات خوب و سازنده خداحافظی کردند و مردند ، و هیچ وقت این نامردمان عدالت فکر نکردند خانواده ای ،همسری ،فرزندی چشم انتظار عزیزشان هستند، در تخیلات خود گریه ی این سنگ نگاره را می بینم که می گریند و می گریند، و فریاد بر آسمان سر داده اند و از بی عدالتی شکوه می کنند، در حسرت کمی عدالت و مساوات

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر