۱۳۸۹ بهمن ۲۳, شنبه

گاز کربنیک


اینجا چه می کنم به کدامین قصد به کدامین فرمان به کدامین نیرنگ ،به واسطه ی کدامین تقدیر ، الهی است، زمینی است، شیطانی است؟...
کور کورای ذهن خسته ام نوری "منور" است ،که می تابد بر من و آن هیدروژن است در واکنش کاربیت با بویی تهوع اور که فقط یک واکنش بود در واکنش هیدروژن وجودم که الکترولیز شد از آب بدنم و اکسیژنش تنفس شد ولاغر شدم ، معاف شدم، درد کشیدم ، بطری ها را نوشیدم و دوباره سیراب شدم ، که اکسیژن بود نتیجه و هیدروژن .
گره ای دایمی میانه ی ابروانم را نقاشی می کند ، با آبرنگ، رنگ روغن، نگاتیو، فتوشاپ؟ نه! در طبیعتش هست از جنس خدا !خدا خودش خلق شد و من از پدر و پدر از احمد و سید بود او و آخوند گویا پدرش،امین نام و مادر در برگرفت جهان را که امروز به میلیارد می رسد جمعیتش و هابیل و قابیل و آدم و حوا گویا باعثش ، اینرا جهان می گوید و من باور نمی کنم ، خاک و گل و آدم را !
آب جو شاش آور است همراه با کمی سوز در شومبول ، اثر الکل است ، الکل المانی یا ایتالیایی یا روسی و یا ایرانی ، از قیمتش اصلیتش مشخص می شود ، آلمانی گران است و ایرانی ارزان ، کی فکر میکرد روزی co2 نوشیده شود ،کی فکر می کرد سم غذای بدن شود ، او فکر کرد چون شیمیدان بود و خالق کوکاکولا ، ریش داشت اما آخوند نبود ،هیکلی قوی داشت و آمریکایی بود .
اکسیژن ، کربن، هلیوم، ... گویا تنفسشان می کنیم و دفعشان می کنیم CO2 ، و می خوریمش و دوباره دفعش می کنیم ، گه را هم دفع میکنیم و هم می خوریم وقتی به تنگنا می رسیم و می خورانیم وقتی به قدرت، و زمین را سیراب می کنیم از گه ، که قوی شود بر کشت میوه و گندم ، و می خوریمشان تا دفن کنیم دوباره ، کپه ای پشکل از برای میوه و سبزی و آن یکی که وجترین بود و لج کرد، سرش گیج افتاد و در حمام کوفته شد و جان داد از برای اعتقادش که همان علف خواریست، جهان اینگونه هم جدی نیست ، جدیش گرفته ایم که سخت زندگی کنیم و زجر کشیم تا روزی که در بازدم آن اکسیژن خالص بیمارستان ، دیگر گاز کربنیکی خارج نشود و دفن می شود هر آنکه تولید کننده ی ان بود و دفن می کردش یک عمر و می نوشت کرسی شعر.