
و فهم تنهایی لمس است و غربت هم،و درد و درد و حسرت، و میگذرد بی آنکه ذرهای ،گرته ای از دنیا را آنگونه که باید چشیده باشی و در کُپهای شلوغی تنهایی ،بی آنکه تنها باشی! اما در نگاهت در پس گلوت در افکار مرزبندی شدت ،خودت را جدا میبینی و درد است و غم است ،دلگیرست نتیجه. و آزار دهنده تر از آن گذران عمر است که هیچ است نتیجه،و این هدف نبود و چه دردناکست.